جشن روز مهندسی
جمعه شب به مناسبت روز بزرگداشت خواجه نصرالدین طوسی (5/12/1390) سازمان نظام مهندسی جشنی در تالار کیان ترتیب داده بود. من و تو بابایی ساعت تقریبا 7 شب رسیدیم تالار ازت کلی قول گرفته بودم که اونجا اذیت نکنی و تو هم طبق معمول قول قول قول دادی. نیم ساعت اول رو نشستی اما بعد از اون دیگه آرامش نداشتی مدام از سر و کله من یا بابایی بالا میرفتی تا تونستی هم از فرصت استفاده کردی و مدام گفتی شیرینی می خوام و من برای سکوت تو ناچارا و علیرغم میل باطنیم به خواسته تو عمل می کردم .کاملا فهمیده بودی که من الان در شرایطی هستم که تو راحت می تونی ازم باج بگیری. تقریبا عصبی شده بودم تو تالار به اون شلوغی مدام باید حواسم بهت می بود که بیرون نری . خلاصه گلم ...
نویسنده :
عفت جون
8:09