بازم خرابکاری
دیروز تصمیم گرفتیم به جای پیاده روی شبانه با ماشین سری به پارک موزه بزنیم اول کار همیشه با خوبی و خوشی پیش میره (البته جای تعجبه ) تصمیم گرفتم با موبایلم چند تا عکس از وحید بگیرم و امروز بزارم تو وبلاگش اما چشمتون روز بد نبینه وحید مدام تکون می خورد و صورتش رو به طرف من نمی کرد منم از این شرایط استفاده کردم و به جای عکس شروع کردم به فیلم گرفتن که یکدفعه به خودم اومدم و دیدم هر تکه گوشی یک طرف پرت شد به حد انفجار رسیده بودم وحید زده بود زیر دستم و گوشی پرت شد منم بهش گفتم چرا این کار رو کردی که باز زرنگی کرد و پارک رو گذاشت روی سرش ای دل غافل خلاصه ما دربه در جمع کردن قطعات گوشی و وحید مشغول گریه کردن یک ...
نویسنده :
عفت جون
11:15