بازم خرابکاری
دیروز تصمیم گرفتیم به جای پیاده روی شبانه با ماشین سری به پارک موزه بزنیم اول کار همیشه با خوبی و خوشی پیش میره (البته جای تعجبه ) تصمیم گرفتم با موبایلم چند تا عکس از وحید بگیرم و امروز بزارم تو وبلاگش اما چشمتون روز بد نبینه وحید مدام تکون می خورد و صورتش رو به طرف من نمی کرد منم از این شرایط استفاده کردم و به جای عکس شروع کردم به فیلم گرفتن که یکدفعه به خودم اومدم و دیدم هر تکه گوشی یک طرف پرت شد به حد انفجار رسیده بودم وحید زده بود زیر دستم و گوشی پرت شد منم بهش گفتم چرا این کار رو کردی که باز زرنگی کرد و پارک رو گذاشت روی سرش ای دل غافل خلاصه ما دربه در جمع کردن قطعات گوشی و وحید مشغول گریه کردن یک وقت برگشتم دیدم یک خرابکاری دیگه هم کرده تمام شلوارش خیس بود ... من همیشه یک شلوار تو ماشین برای یک همچین روزی می ذارم. جالب بود که می گفت بابا باید شلوارم رو عوض کنه بعد هم طلبکار که من با تو قهرم و با من حرف نزن.
اینم از بیرون رفتنمون طبق معمول همیشه کلی از صدای پسرمون فیض بردیم.
خیلی از خود راضی هستی !!!!
اما من بازم دوستت دارم . عفت جون