وحیدوحید، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

وحید فرشته معصوم زندگیم

دلم گرفته

1390/6/22 12:28
نویسنده : عفت جون
230 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک من امروز مریض شده Smiley اول صبح حالش زیاد خوب نبود بردمش مهد و سفارش کردم اگه حالش بد شد به من خبر بدن. ساعت تقریبا 9و نیم بود که  نوای دلنشین گوشیم بلند شد و  حامل خبر بدی بود وقتی دیدم شماره مهد کودکه دلم ریخت پایین .ناراحتسریع مرخصی گرفتم و خودم رو رسوندم مهد وقتی دیدمش که  اونجا خوابیده خوابخیلی دلم گرفت از این بابت که شرایط زندگییه امروزی طوری شده که  من نتونم الان که پسرم بهم احتیاج داره پیشش باشم . بغلش کردم و بردم توماشین سریع خودم رو رسوندم خونه تا دفترچه وحید رو بردارم و با بابایی ببرمش دکتر .  در حالیکه کاملا  بی حال بود و سرش روی شونم میگفت مامان من دکتر نمی یام ،من آمپول نمی خوام ...تمام این مدت بغلم بود و می گفت بغل بابا نمی رم. داروهاش رو گرفتیم و رفتیم خونه .  به بابایی  سفارشات لازم رو کردم و بعدم پیش به سوی اداره و کار و کار و کار ....همش کار. وحید جون الان خوابیده . خدایا پسر شیطون من رو زودتر خوب کن من طاقت دیدن این شرایط رو ندارم . باز خوبه که شرایط کاری حمید جون طوریه که تونست خونه بمونه و مراقبت از وحید رو تا اومدن من به عهده بگیره.  زودتر باید خوب بشی و دوباره شیطونی کنی دلم از صبح که تو بی حال بودی گرفته.قشنگترین و بهترین شکلکها

خدا کنه وقتی رسیدم خونه حالش بهتر شده باشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نگين
24 شهریور 90 10:17
سلام هدفم سر زدن به وبلاگتون و عرض ادب بود .اميدوارم كه هميشه سالم و سلامت باشيد . اميدوارم وحيد جون هرچي زودتر خوب بشه