شتر با بارش گم میشه ،اینجاست
سلام گلم .بعد از مدتها که ما رو به شدت لای منگنه قرار داده بودی (بابت تعویض کلاس مهد) الان خیلی پسر خوبی شدی دیشب تا دیر وقت با هم بازی کردیم تو عنکبوتی شده بودی و من آدم فضایی . این قدر بهت خوش گذشت که همش میگفتی نخوابیم ولی قول میدم امشب دوباره و تا هر موقعی از شب که دوست داشتی بازی کنیم آخه فردا تعطیله و مجبور نیستی صبح زود بیدار بشی . امروز صبح خاله مهدت خیلی راضی بود و میگفت خیلی زود همه رنگها رو به انگلیسی یاد گرفتی اما همچنان بین دو کلاس (خاله خدیجه و عاطفه جون) در رفت و آمدی و گاهی هم مرغ یک پا داره و باید بری کلاس خاله خدیجه. منم خیلی سخت گیری ندارم همین قدر که از وابستگیت کم شده خودش جای شکر داره (گفته باشم که پوستمون رو کندی )
دیروز که اومدم دنبالت مبین هم اومده بود جلوی در . اول که داشتی نازش می کردی ولی نمی دونم چی شد یکدفعه غافلگیرش کردی و محکم زدی تو دهنش .طفلک نه گریه کرد و نه عکس العملی نشون داد فکر کنم اونم مثل من شوکه شده بود. شیطون چرا پسر مردم رو می زنی ؟
کلاس ژیمناستیک رو هم نرفتی و دیروز پولش رو پس دادن .ای وای از دست تو .
خوب حالا بریم سراغ عکسها .سری اول شنبه شب تاریخ 30/7/90 (این روز رو من به خاطر تو خونه موندم با هم رفتیم بازار و بعدش با اتوبوس یرگشتیم چون خیلی دوست داری سوار اتوبوس بشی بعد از این روز بود که دیگه موقع اومدن گریه نمی کردی . و بازم خدا رو شکر چون روزهای خیلی بدی بود.)
و