وقتی کوچولو بودی
یادمه خیلی زود راه رفتی تقریبا 7 ماهه بودی که با گرفتن وسایل راه می رفتی اونموقع یک پرستار داشتی که توی خونه مواظبت بود . اولین بار در تاریخ 21/4/88 رفتی مهد کودک . تقصیر پرستار بود مدام می گفت نمی تونم بیام و من و بابا که هیچ کس رو نداشتیم چاره ای جز مهد نداشتیم . یک مربی داری که اسمش خدیجه یوسفی است اینقدر دوسش داری که تا چند وقت پیش بهش می گفتی مامان خدیجه. یکبار خواستم جای مهد رو عوض کنم وای چیکار کردی با ما این قدر جیغ و داد کردی که ناچارا بردیمت همون مهد نی نی گل . توی مهد بهترین دوستت مبینه هر جا می ری فقط اسم مبین رو می یاری .
وقتی می خواستیم از پوشک بگیریمت می رفتی دستشویی و من شعر گل گل گل گل از همه رنگ رو برات می خوندم.
به جرثقیل میگی : زاموختبیم ،
اتوبوس: ابوبوس ،
قربونت مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی